سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 

اوس‌ معمار، تو هم؟!

شنبه 86 شهریور 24 ساعت 9:0 عصر

پاسخگویی به سبک بعضی‌ها
مقدمتا عرض شود که پیش از هر چیز شما باید بدانید من خدمتگزار کوچکی برای شما نیستم و دربست مخلص و چاکر شمایم. بعدا این‌که این ده، دوازده روزی که نبودم و «دوربرگردان» منتشر نشد، به خودم مربوط است و این‌که من خادم حقیر ملت ایران هستم و مخلص و نوکر و چاکر و کوچک شما هستم نباید کسی را دچار این توهم کند که می‌تواند از این بنده حقیر و خاک پای مردم ایران، سین ـ ‌جیم کند. نبودم که نبودم. به کسی چه مربوطه؟ ننوشتم که ننوشتم، دلم خواست! خاک پای شما هستم که هستم، چه ربطی دارد؟ ای کاش به جای این حرف‌ها شما هم در این سفر اخیر، همراه من بودید تا ازدحام جمعیت را ببینید ... یک نکته‌ای هم بگویم: مردم ایران خیلی خوبند، خیلی بزرگوارند، از این مردم بهتر نداریم، همه من را دوست دارند، نان و آب و نفت از دهنشان می‌افتد، «م.ف» نمی‌افتد... حالا البته یک عده‌ای هم «مردم‌نما» داریم که من را دوست ندارند، اما اینها زیاد نیستند، اگر هم زیاد باشند، عددی نیستند ... باز هم می‌گویم، من خاک پای مردم ایران هستم، آنهایی هم که سؤال می‌پرسند و توضیح می‌خواهند، حتما اغفال شده‌اند ... می‌بخشمشان ... حالا بفرمایید این نوشابه‌هایی که باز کردم بخورید، از دهن می‌افتد... .

چاله پیدا کنید، جایزه بگیرید
اصولا داشتن اعتماد به نفس، یکی از اصلی‌ترین شاخصه‌های قبول مسئولیت در دولت نهم است، تا جایی که برخی از کارشناسان معتقدند، داشتن اعتماد به نفسِ غنی‌شده برای کسب مسئولیت‌های مهم در دولت کفایت می‌کند. در همین راستا، وزیر راه و ترابری در مراسم افتتاح باند دوم محور تربت جام ـ فریمان گفت: «اگر هر فردی در راه‌های اصلی و روستایی کشور چاله پیدا کند، به او پاداش خواهیم داد».
به این ترتیب مقرر شد وزارت راه و ترابری به 71 میلیون و 216 هزار و 19 نفر از اتباع ایرانی، جوایز نفیس و ارزنده‌ای اهدا کند. وزارت راه و ترابری هنوز اعلام نکرده است برای کسانی که در راه ثبت چاله‌ها، جان خود را از دست می‌دهند، چه جوایزی در نظر گرفته است. آقای رحمتی تنها وزیر باقی‌مانده از دوران ریاست‌جمهوری خاتمی است.

منوریل، تووریل، اونوریل
یکی از عجیب‌ترین شاهکارها در ایام اخیر، پخش آگهی‌های بازرگانی برای تبلیغ منوریل بود. البته قبلا هم در قالب رپرتاژآگهی و حتی فیلم مستند علمی و با صرف صدها میلیون تومان پول بی‌زبان، برای پروژه دکتری شهردار سابق تهران در تلویزیون تبلیغ شده بود، اما این‌که از انیمیشن‌هایی که رسما در زمان آگهی‌های بازرگانی و علی‌الظاهر برای بالا بردن فرهنگ استفاده از سوخت پخش می‌شوند، برای چیزی که نه به بار است و نه به دار استفاده شود، جدا حیرت‌انگیز و کف‌آور بود (توضیح: کف‌آور یعنی چیزی که باعث می‌شود آدم کف کند) جالب اینجاست که قبلا قرار بود پس از هفده ماه فاز اول منوریل به سرانجام برسد، در مدت دو سال و با صرف چند میلیارد تومان، فقط دو تا چاله در حوالی صادقیه ساخته شد، اما حالا گویا قرار است با حذف کردن هزینه‌های تخصیص‌نیافته مترو تهران در راه ساختن و پخش انیمیشن‌های منوریلی، تهران منوریل‌دار شود. بنابراین، از آنجایی که مقرر شده است شوهای تلویزیونی به جای کارشناسی طرح‌ها اعمال شوند، اینجانب دکتر «م.ف» هم در این زمینه با نگارش چند سناریو انیمیشنی دولت را یاری می‌کنیم (ضمنا قیافه‌تان را هم آنطوری نکنید و نگویید «م.ف» از کی تا حالا دکتری گرفته که ما خبر نداریم؟ بنده و دکتر آشتیانی تا «دکترای فلسفه هنرهای رزمی» عضو قبلی شورای شهر، حامی اصلی منوریل و جیگر شهردار قبلی دکتراهایمان را هم‌زمان گرفته‌ایم!)

مکان سرکوه قاف، زمان، چله زمستان
اوس ‌معمار: میگم عجب سرده ها ... کاش یه جورایی می‌شد بریم خونه
زن اوس معمار: من می‌گم زنگ بزنیم یه طیاره بیاد ببرمون خونه
پسر اوس ‌معمار: این حرفا چیه مادر، هواپیما کجا بود؟
عروس اوس‌ معمار: هلیکوپتر که می‌تونه بیاد ... زود باش یخ زدیم.
داماد اوس معمار [صدایش از زیر کپه‌ای برف می‌آید]: نه‌ نه... هلیکوپتر مصرف سوختش بالاست و درست نیست که ما ذخایر فسیلی رو برای جون خودمون مصرف کنیم.
دختر اوس معمار: پس حالا چه خاکی به سرمون بریزیم؟
داماد اوس‌ معمار: در ستاد تبصره 13 مقرر شده که منوریل احداث بشه. فقط با منوریله که مشکل ما حل می‌شه و به ذخایر فسیلی کشورمون لطمه وارد نمی‌شه.
زن اوس معمار: اوا اوس معمار یخ‌ زده گمونم.
دختر اوس‌ معمار: وای ... آقاجونم فسیل شد

مکان: اتاق خواب اوس‌معمار، زمان نیمه‌شب
[اوس‌معمار و عیال با حفظ فاصله شرعی، روی تشک‌های چهل‌تیکه خود دراز کشیده‌اند]
اوس معمار: آی دلم می‌خواست مثل او زمونا که آقاجونم نصفه شب با تنبون میومد در خونه‌مون سرکشی می‌کرد، همین الان می‌رفتم یه سری به بچه‌ها و نوه‌م می‌زدم ... .
عیال اوس‌معمار: اِوا اوستا... من اینجا کنارتم احوالمو نمی‌پرسی ... چی شد یاد بچه‌ها افتادی؟!
اوس‌معمار: قسمته دیگه!
عیال اوس‌معمار: [با مهربانی زایدالوصف!] می‌گم اوستا [...]!!!
اوس معمار: لازم نکرده! ... همین‌ مونده سی‌دی‌مون بیاد بازار. من یک کلوم گفتم هوس کرده بودم با پیژامه و دمپایی لاستیکی می‌رفتم دم خونه بچه‌ها و توی کوچه‌باغ‌ها آواز می‌خوندم... عجب غلطی کردم ها!
داماد اوس‌معمار [سرش را از لای پرده بیرون می‌آورد]: غصه نخورید آقاجون ... با ایجاد منوریل که در ستاد تبصره 13 با اون موافقت می‌شه، ان‌شاءالله در آینده‌‌ای نه چندان دور خواهید توانست از پنجره اتاق، سوار منوریل بشوید و به بچه‌ها سرکشی کنید و ... .
اوس معمار: تو اونجا چی کار می‌کنی بی‌حیای بی‌آبرو!... عیال اون ساطور رو بده من...
داماد اوس معمار: [در حالی که از پنجره بیرون می‌پرد] غلط کردم آقاجون... ببخشید... آخ کمک... کمک...
عیال اوس معمار: [از پنجره پایین را نگاه می‌کند] حیف... باز دخترم بیوه شد...

مکان صادقیه، زمان روز
[اوس معمار و دختر و دامادش در حال قدم زدن هستند. داماد اوس‌معمار بدون پاست و با کمک چوب زیر بغل راه می‌رود]
اوس‌معمار: ولی وقتی افتادی گفتم سقط شدی ها ... .
دختر اوس معمار: زبونتون رو گاز بگیرین آقاجون!
داماد اوس‌معمار: ولی خوب شد که از پنجره خودم رو پرت کردن و گیر ساطور آقاجون نیفتادم.
[همگی می‌خندند]
اوس‌معمار: حالا زندگی‌تون چطوره؟ ... مشکلی ندارین؟
دختر اوس‌معمار: نه آقاجون... این از همه اونای قبلی بهتره ... نه معتاده، نه چشم‌چرونه، نه دستش کجه، فقط یک کم صداش اوا خواهره و ... .
اوس‌معمار: اونو که ملالی نیست ... به این حسین‌آقای باغی می‌گم صداشو مثل من کت و کلفت و داش‌مشدی ریدیف کنه ... .
دختر اوس‌معمار:‌ دیگه این‌که خیلی تو فکر منوریله ... نون و آب از دهنش می‌افته، منوریل نمی‌افته... .
داماد اوس‌معمار:‌ آخه منوریل خیلی چیز خوبیه و در تمام کشورهای پیشرفته دنیا اولین چیزی که احداث می‌کنند، منوریله! الان وضعیت طوری شده که در ژاپن منوریل می‌زنند بعد براش شهر می‌سازند. در ایران هم در ستاد تبصره 13 مقرر شده که منوریل به عنوان بهترین، باصرفه‌ترین، ارزانترین، پرظرفیت‌ترین و پرطرفدارترین... آ آ آ آ آ آخ 
دختر اوس معمار: اوا خدا مرگم... این چه‌اش شد؟ کوشی؟
اوس معمار: [در حالی که به درون چاه بزرگی نگاه می‌کند] به گمونم افتاد توی چاه منوریل صادقیه.
دختر اوس معمار: اوا خدا مرگم! حالا چی کار کنم؟
اوس معمار: بی‌خیال دخترم... بیوه بمونی بهتر از اینه که زن یه مشنگ باشی!

اون سی میلیون تومن!
خواندن سایت‌های درپیت بویژه از نوع طرفدار دولتشان، یکی از آن کارهای بامزه‌ای است که مطمئنا بیشتر از خواندن دوربرگردان شما را می‌خنداند، هشت خط از ده خط خبری که یکی از این سایت‌ها منتشر کرده را عینا می‌خوانید:

«به گزارش پایگاه خبری [...] به نقل از یک منبع آگاه، پس از ناکامی از رفع فیلترینگ سایت بازتاب، شورای سیاستگذاری این سایت با خرید سایت خبری «فردا» نبرد خود را برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی آغاز کرده است.
شنیده‌ها حاکی است، مبلغ این قرارداد سی میلیون تومان بوده که توسط شورای سیاستگذاری «بازتاب» از گردانندگان سابق «فردا» خریداری شده است.
پیش از این، «فردا» از رسانه‌های حامی قالیباف، شهردار تهران، شناخته می‌شد. این سایت در سال 84 توسط عباس درویش توانگر، سردبیر فعلی خبرگزاری فارس، راه‌اندازی شده بود. این سومین بار است که «فردا» دست به دست می‌گردد!».

البته اینها به من دیگر ربطی ندارد که سایت فردا را علی شکوهی راه انداخت و نه عباس درویش توانگر؛ و آن سایتی که درویش توانگر راه انداخت، «عارف‌نیوز» بود که البته این درویش توانگرِ سردبیر فعلی فارس، آن درویشِ توانگرِ عارف‌نیوز نیست.
من فقط می‌‌خواهم بگویم اگر این مادرمرده‌ها سی میلیون تومان پول داشتند و می‌خواستند «نبرد خود را برای انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی» آغاز کنند؛ لازم نبود «فردا» را بخرند. خیلی راحت‌تر از اینها این کار شدنی بود. اینطوری:

1. خرید چند دومین: 30 هزار تومان
2. خرید یک کپی نرم‌افزار با گرافیک جواتی: حداکثر یک میلیون تومان
3. پرداخت کرایه‌های عقب‌مانده دفتر «بازتاب»: دو میلیون و صد هزار تومان
4. پرداخت حق‌الزحمه پرسنل کنونی و تسویه‌حساب با آنان: یک میلیون و سیصد هزار تومان
5. استخدام چند خبرنگار و خبربیار نابغه از نوع فوق: جمعا دو میلیون تومان (تا 24 اسفند)
6. پرداخت حق‌التحریر به یادداشت‌نویسان مؤدب (از همان نوعی که می‌دانید!): جمعا پانصد هزار تومان
7. چرب کردن سیبیل رفقا در روزنامه‌های دولتی برای نقل اخبار سایت جدید: یک میلیون تومان
8. خرج اتینا: مابقی!

دست‌انداز
دو خبر را عینا از خبرگزاری‌های داخلی نقل می‌کنم. ربطش با شما
1. مسئولان ایرنا اعلام کردند، خبرگزاری جمهوری اسلامی رتبه چهارم را در بین خبرگزاری‌های دنیا دارد.
2. جوانفکر: بعضی رسانه‌ها شریک جرم شهرام جزایری‌اند.


نوشته شده توسط : علی

نظرات ديگران [ نظر]